Friday, December 1, 2006

بسم الله الرحمن الرحیم

حلقه ای بر گردنم افکنده دوست می برد آنجا که خاطر خواه اوست
تفکر انحرافی !!!
خلاصة محوري الفكر الوهابي
خلاصة محوري الفكر الوهابي
لنلخص مرة أخرى الأسس التي تقوم عليها الرؤية الوهابية ، ولكن ما يهمنا إبرازه هو
التركيز على الآيات التي اعتبروها أدلة على ما ذهبوا إليه ، وعلى ضوء ذلك اعتبروا
نظريتهم نظرية تستند إلى القرآن الكريم في بيانها لحقيقة التوحيد والشرك ، وهو ما
نعتبره تلبيسا قرآنيا لرؤيتهم الخطيرة والخاطئة ، وأوراقنا التي بين يديك تقوم على مناقشة هذا الفهم لتلك الآيات :

فالأساس الأول : يقوم على التمييز بين توحيد الربوبية وتوحيد الألوهية ، فادّعوا أن
مشركي العرب بل أكثر المشركين كانوا موحدين في الربوبية ولكنهم مشركون في الإلوهية ، وأهم الآيات التي اعتمدوا عليها ما كان من قبيل
قوله تعالى ( قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ) يونس / 31 .
والأساس الثاني : إن حقيقة الشرك بالألوهية لا تقوم على رفض الله الإله الأكبر بل
هي عبادة غير الله معه ، وهي تتحقق بمجرد اتخاذ الوسائط في عبادة الله ، وكثير من
المسلمين باعتبار توسيط الأولياء والصالحين يعدون عبدة لأصحاب القبور ، فيشركون
في الألوهية ولا ينفعهم كونهم يوحدون الله في الربوبية كما لم ينفع مشركي قريش .


....................................................................... الخلل الوهابي في فهم التوحيد القرآني

وأهم ما استدلوا به على هذا المحور الثاني
قوله تعالى ( مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ) الزمر / 3 ، وقوله تعالى ( وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ ) يونس / 18 ،
وعليه قالوا : لا فرق بين المسلم الذي يقصد صاحب القبر ويدعوه قربة إلى الله والمشرك الذي يعبد الصنم قربة إلى الله .
ولكن كما قلنا ستجد صياغة أخرى وتركيز على محور آخر لموجب الوقوع في شرك العبادة يقوم على اعتبار أن الدعاء عبادة .
وكأن المدخل لذلك يبتني على عدم كفاية آيتي الزلفى والشفعاء ما لم يتبين كون
الفعل الذي فعله المتقرب إلى الله من خلال الوسائط هو عبادة من العبادات لا تجوز إلا لله ،
ولذا أدوا على أن مجرد دعاء موجود غير الله بما لا يقدر عليه إلا الله هو عبادة لهذا
الموجود ، فالعبادة تتحقق بدعاء الولي أو الصالح صاحب القبر ، ولإثبات أن الدعاء بصورة مطلقة عبادة استدلوا
بمثل قوله تعالى ( وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ) غافر / 60 ،
وقوله تعالى ( وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ ) القصص / 88 ،
وقوله عز وجل ( وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ) الجن / 18 .
والخلاصة أنه ينبغي البحث في مفردات أساسية هي ( الرب ) و( الإله ) و( العبادة ) و( الدعاء ) .
ونحن باعتبار نرى أن جوهر خللهم يتركز في تصورات خاطئة عن العبادة والدعاء نركز
على هذه المحاور ، نعم جرت العادة على تقديم الحديث عن الربوبية ، وسنتحدث عنه
ولكن لن نركز عليه لأنه لا يشكل لب الخلل ، وأما البحث في الربوبية وتمييزه عن
شرك الألوهية سواء ثبت صحته أو لم يثبت لا يؤثر في الخلاف الجوهري المتضمن في معرفة التوحيد في العبادة والدعاء والشرك فيهما .


....................................................................... الخلل الوهابي في فهم التوحيد القرآني

فالتمييز السابق بين التوحيدين خاصة عند مشركي قريش أمر قال به كثير من القدماء ،
ولكن التصوير الحراني الوهابي للشرك في العبادة هو الأمر المبتدع الذي لا تجده في
كلمات السابقين ، فلا تجد في أجيال المسلمين قبل زمن ابن تيمية من ذهب إلى ما
ذهب إليه أصحاب هذه الرؤية في فهم حقيقة شرك العبادة أو شرك الألوهية ، وبعبارة
أخرى لم يقل أحد بأن التوجه للشفيع عبادة للشفيع أو دعاء غير الله لمجرد الدعاء
والطلب عبادة للمدعو على النحو الذي أطلقه أصحاب هذه الرؤية ، خلافا لمحور
الربوبية إذ تجد عددا لا بأس به من السابقين اتفق معهم في عد مشركي قريش
موحدين في خالقية الله للكون وتدبيره أموره وأن شركهم كان في العبادة ولكنهم
بطبيعة الحال كما قلنا لم يذهبوا إلى التفسير والتفصيل الوهابي للعبادة وخاصة فيما يتعلق بالدعاء .
ويترتب على ذلك أن البحث في محور الألوهية وحقيقة شرك العبادة لا يتقوم بصحة أو
خطأ رؤيتهم القائلة بأن مشركي قريش كان يوحدون في الربوبية ، بل لو سلمنا بذلك فجوهر الخلل الوهابي في تصوير شرك العبادة .
وعليه لا بد أن نمر سريعا على ما أصروا عليه من فصل توحيد الربوبية عن توحيد الألوهية
ثم ندخل في جوهر الخلل المتمثل في تصويرهم للألوهية والعبادة والدعاء .

والسلام علی من التبع الهدی !
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم آذر 1385ساعت 3:19 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(36);
نظر بدهید

یا علی !
با نام تو ، که نام کلامی مقدس است
با یاد تو ، که یاد سلامی ، مقدس است !
می خواهم از نگاه تو گویم ، برای تو
از عارفانه های بسی ، دل ربای تو
وا می کنم کتاب تو را ، آه می کشم
تصویری از نگاه تو با ماه ، می کشم
نهج البلاغه ، آینه خاطرات کیست !
آیینه ای که نزد تو بودست ، دیدنی ست
با ما بگو ، که لحن کلامت ، کجایی است ؟!
این خطبه ها ، نشانه عشق خدایی است
گویی که پرده از رخ بیداد می کشند
با واژه های خاطره ، فریاد می کشند
تا با شروع خاطره ، آغاز می کنی
دل را اسیر پنجه پرواز می کنی
پرواز در مسیر شروعی که از غدیر
تا کوفه شد ، بهانه یک فصل بی نظیر
فصلی که در فضیلت آن ، مثنوی کم است
فصلی که جاودانه ترین ، فصل عالم است
آغوش ناز سمت شما ، باز می کند
دریا ، به نام آبی خود ، ناز می کند!
باید به احترام شما شعر نغز گفت !
باید بدون واسطه از مغز مغز گفت
جام شما کجا و تماشای ما کجا ؟!
دست شما کجا و تمنای ما کجا ؟!
مهتاب رنگ خورده ، کجا و جمالتان !
خورشید پا برهنه کجا و جلالتان !
سرو از قیام قامتتان ، شرم می کند
کوه از مرام طاقتتان ، شرم می کند
در خاک هم ، به اوج فلک می رسد مرام
هفت آسمان ، به نام شما می دهد: سلام !
گویی فقط به مست خود ، ناز می کنیم
صحبت ز عاشقانه ترین راز می کنیم
ای جلوه ی جمال جمیل پیمبری !
وی حجت جلال جلیل پیمبری !
مولا ، به نام عشق که عاشق ترین تویی
حتی برای خاطره ، لایق ترین تویی !
آنجا که عشق ، نام تو را قاب می کند !
یخ های چشم فلسفه را آب می کند !
آنجا که علم ، پنجه به دیوار می کشد !
از جهل خویش ، ناز نمودار می کشد !
آنجا که مرگ ، پیش تو یک امر ساده است
سرگشته رازهای جهان ، سر گشاده است !
بهتر ، همین که ساده بگویم : امام من !
تقدیم روح پاک تو بادا ، سلام من .
**** ۱۳۸۰-قم
+ نوشته شده در دوشنبه ششم آذر 1385ساعت 4:55 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(35);
یک نظر

یا حسن بن علی (ع)
نسیم سبز
نذر امام مجتبی (ع)***هرجا نسیم سبز صبا موج می زند گویی به یاد روی شما موج می زند !ای بی قرار حسن شما هرچه دلنواز !در کوی تان شمیم خدا موج می زندانگار کهکشان ، به تماشا نشسته استآنجا که داغ خاطره ها موج می زند حتی نگاه آینه از پرتو شما !درحجم سرخ و سبز فضا موج می زندغم های بی بهانه : همین لحظه های تلخ !وقتی درون سینه ما موج می زند _دریا ، کنار ساحل مانده غریب تان !در چشم زائران دعا ، موج می زند .
**********
میلاد سبط اکبر
سید جوانان اهل بهشت
نور چشم مومنان و شیعیان
کریم ال الله
حضرت ابا محمد حسن بن علی (ع) امام المجتبی
مبارک باد
اسعد الله ایامکم
*********************
*********************
امام مظلومی که امشب جز انوار الهی آسمان
و ماه دل انگیز نیمه رمضان
- که چهره از پرتو نگاه امام حسن (ع۹) آراسته است -
مزارش خالی از چراغ اشک زائران مسلمان است !
لعنت خداوند بر کسانی که چشم دیدن
فرزندان پیامبر (ص) را ندارند
لعنت خداوند بر "حرم دارانی" که چراغ حرم را
خاموش می خواهند !
السلام علیک یا مظلوم یا امام المجتبی (ع)
به امید روزی که چلچراغ گلدسته هایت را در تمام حجاز
پرتو افشان ببینیم !
مدد یا مولا
کریم ال الله !

**********
******************************************************
****
دعاء أبي حمزة الثمالي
الحاج حسين غريب
استماع
حفظ
دعاء الافتتاح
الحاج حسين غريب
استماع
حفظ
دعاء الجوشن الكبير من فصل 1 إلى 50
الحاج ميثم كاظم
استماع
حفظ
دعاء الجوشن الكبير من فصل 51 إلى 100
الحاج ميثم كاظم
استماع
حفظ
دعاء البهاء
الحاج باسم الكربلائي
استماع
حفظ
دعاء الافتتاح
الحاج باسم الكربلائي
استماع
حفظ
***
(استماع یعنی :گوش کنید)(حفظ یعنی: دانلود کنید )
http://shiaweb.org
التماس دعا !
+ نوشته شده در يکشنبه شانزدهم مهر 1385ساعت 18:9 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(34);
نظر بدهید

امیر من به کدامین پگاه ؟!
امير من به کدامين پگاه می آيی ؟!
... و می رسی ، همه جا ازدحام خواهد شد
پر از تبسم و اشک و سلام خواهد شد
من از نگاه تو صد استعاره خواهیم چید
غزل غزل ، غزلم را ، دوباره خواهم چید
اسیر طرح سپید و قصیده زردم
تو را ندیده بمیرم ، چه سخت بی دردم؟
همیشه گفته ام از قبله گاه می آیی
امیر من ، به کدامین پگاه می آیی؟
هنوز پنجره را خواب صبح می گیرد
بدون دست تو این غنچه زود ، می میرد
کجاست آخر این جاده هر چه می بینم
افق افق شفق از انتظار می چینم
به اشک نازک و آرام کودکان سوگند!
به زخم دست و دل نسل نوجوان سوگند!
به آیه آیه امّن یجیب بیماران
به آه آه یتیمان بی زبان سوگند!
به التهاب گلوهای خسته از فریاد
به انجماد نفس های نیمه جان سوگند!
به ازدحام دعا در نگاه «ندبه» و عهد
به جام جام عطش های آسمان سوگند!
به آبشار نگاه قشنگ آهوها
به التماس دعای پرندگان سوگند!
به دست خالی آنان که آرزو دارند
به روز هرچه سیاه نخورده نان ، سوگند!
به آنکه مثل علی (ع) حامی فقیران است
به نام نامی ات ای «صاحب الزمان» (عج) سوگند!
که از کنار پیمبر (ص) ، طلوع خواهی کرد
شبیه خواجه قنبر ، طلوع خواهی کرد
بساط دکه خورشید ، چیده خواهد شد
فریب سایه تردید ، چیده خواهد شد
غروب بر لب دریا ، سکوت خواهد کرد
میان بهت و تماشا ، سکوت خواهد کرد
و امتحان جدیدی ، شروع خواهد کرد
شب از زمان جدیدی ، شروع خواهد شد....
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم مهر 1385ساعت 3:10 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(33);
نظر بدهید

نادعلیا مظهر العجائب
Naadey Ali
! Nade Ali
! Nade Ali
NaadeAliyyan y
Mazharal Ajayeb
Tajidahu Aunun Laka Finnwaeb
Kullu Hamin wa Gamin Sayanjali
Bi Wilayatika
Ya Ali

Ya Ali

Ya Ali


Call Ali
Call Ali
Call aloud to Ali
Who is the epiphanic source of wonders
You shall surely find him helping in your troubles
All grief and anxiety will disappear

Your power and Authority
ya Ali
ya Ali
ya Ali
**
نادعلیا مظهر العجائب....
****
دعاء أبي حمزة الثمالي
الحاج حسين غريب
استماع
حفظ
دعاء الافتتاح
الحاج حسين غريب
استماع
حفظ
دعاء الجوشن الكبير من فصل 1 إلى 50
الحاج ميثم كاظم
استماع
حفظ
دعاء الجوشن الكبير من فصل 51 إلى 100
الحاج ميثم كاظم
استماع
حفظ
دعاء البهاء
الحاج باسم الكربلائي
استماع
حفظ
دعاء الافتتاح
الحاج باسم الكربلائي
استماع
حفظ
***
(استماع یعنی :گوش کنید)(حفظ یعنی: دانلود کنید )
http://shiaweb.org
التماس دعا !
Naadey Aliyyan
Mazharal Ajayeb
Tajidahu Aunun Laka Finnwaeb
Kullu Hamin wa Gamin Sayanjali
Bi Wilayatika
Ya Ali

Ya Ali

Ya Ali


Call Ali
Call Ali
Call aloud to Ali
Who is the epiphanic source of wonders
You shall surely find him helping in your troubles
All grief and anxiety will disappear

Your power and Authority
ya Ali
ya Ali
ya Ali
**
نادعلیا مظهر العجائب....

+ نوشته شده در يکشنبه نهم مهر 1385ساعت 2:2 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(32);
یک نظر

شوخی
به :
جناب بوالفضول الشعرا
*****************
نگو خنده به لب مرده ست ، جانا !
و روزه ، این رمق برده ست ، جانا !
عوارض دارد این عشق الهی
لب و لوچت ، ترک خورده ست ، جانا !

*****************
لب و لوچت ، " ترک " خورده ست ، جا نا ؟
تلنگر می زند بر " این " و " آنا " !
مگر خوردی رطب ، تنها به " خلوت " ؟!
به شعر حضرت " سهراب " ما نا !

****************

+ نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر 1385ساعت 16:32 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(31);
4 نظر

رمضان المبارک
ماه مبارک رمضان
ماه نزول قرآن و رحمت الهی ماه سلام آسمان بر بندگان نیکو کار
مبارک باد
امید وارم طاعتتان مورد قبول
حضرت پروردگار قرار گیرد
انشا الله !
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر 1385ساعت 1:28 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(30);
یک نظر

یادمان
یادمان
بسم رب الشهداء
یاد همقطاران رفته تا ملکوت بخیر !
از همکلاسی وهم محلی تا همکاران پدافند هوایی نیروی هوایی
سلام و درود و صلوات به روح بلندشان که غریبانه و گمنام
رفتند به دیاری که نام آشنای تمام کاینات است
یعنی : جوار حضرت دوست !
می دانستم که بدم !!
اما گمان نمیکردم اینقدر !!
که خدا از خوبان جدا کرده گرفتار بدان کند !
من تظاهر نمیکنم
آنهایی که در آن حال و هوا بودند می دانند
که چه بچه های نازنینی را از دست دادیم
تا امروز "عده ای "وارث در آمد های کلان این سر زمین بشوند !
آقا زاده های زمین خوار !!!
آقا زاده های مدیر عامل !!!!
آقا زاده های شرکت های کلان صنعت نفت و گاز!!!!
آقا زاده های صاحب پاساژ !!!
......
یادشان بخیر !
یاران با صفا ی بسیجی و پدافندی
یاد ونامشان فراموش روزگاران مباد
انشا الله
*****
+ نوشته شده در شنبه يکم مهر 1385ساعت 5:30 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(29);
یک نظر

یادمان
یادمان
بسم رب الشهداء
یاد همقطاران رفته تا ملکوت بخیر !
از همکلاسی وهم محلی تا همکاران پدافند هوایی نیروی هوایی
سلام و درود و صلوات به روح بلندشان که غریبانه و گمنام
رفتند به دیاری که نام آشنای تمام کاینات است
یعنی : جوار حضرت دوست !
می دانستم که بدم !!
اما گمان نمیکردم اینقدر !!
که خدا از خوبان جدا کرده گرفتار بدان کند !
من تظاهر نمیکنم
آنهایی که در آن حال و هوا بودند می دانند
که چه بچه های نازنینی را از دست دادیم
تا امروز "عده ای "وارث در آمد های کلان این سر زمین بشوند !
آقا زاده های زمین خوار !!!
آقا زاده های مدیر عامل !!!!
آقا زاده های شرکت های کلان صنعت نفت و گاز!!!!
آقا زاده های صاحب پاساژ !!!
......
یادشان بخیر !
یاران با صفا ی بسیجی و پدافندی
یاد ونامشان فراموش روزگاران مباد
انشا الله
*****
+ نوشته شده در شنبه يکم مهر 1385ساعت 5:30 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(28);
نظر بدهید


نگاهت
غزل های نا نوشته اند
ومن
بخاطر نوشته هایم
یک دقیقه سکوت می کنم !
سکوت !
****
...نوبت شعر خوانی تو می رسد
ومن، فقط نگاهت می کنم !
نوبت شعر خوانی من می رسد
اما
...تو رفته ای !
*********************
قم---۶۱/۴/۱۳۸۲
+ نوشته شده در جمعه سي و يکم شهريور 1385ساعت 5:15 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(27);
یک نظر


تریبون
تریبون
آمد ، رسید پشت تریبون ، ولی سکوت ...؟!
انگار ، بازهم شده افسون ، ولی سکوت -
جاری ، دوباره ، رود عرق روی گونه هاش
مثل گلاب وا شده در خون ، ولی سکوت ،
این بار ، لحظه ای به لبش جان تازه داد
لرزان شروع کرد که جیحون... ولی سکوت -
دیدم گرفت راه نفس را ، که سال هاست !
فریاد می کشم به تو گردون ! ولی سکوت ،
فرصت نمی دهد که بگویم: دلم گرفت !
من آمدم به پشت تریبون ، ... ولی ، سکوت ...

*******
قم- ...۴/۳/۱۳۸۰
+ نوشته شده در پنجشنبه سي ام شهريور 1385ساعت 16:42 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(26);
نظر بدهید

تریبون
تریبون
آمد ، رسید پشت تریبون ، ولی سکوت ...؟!
انگار ، بازهم شده افسون ، ولی سکوت -
جاری ، دوباره ، رود عرق روی گونه هاش
مثل گلاب وا شده در خون ، ولی سکوت ،
این بار ، لحظه ای به لبش جان تازه داد
لرزان شروع کرد که جیحون... ولی سکوت -
دیدم گرفت راه نفس را ، که سال هاست !
فریاد می کشم به تو گردون ! ولی سکوت ،
فرصت نمی دهد که بگویم: دلم گرفت !
من آمدم به پشت تریبون ، ... ولی ، سکوت ...

*******
قم- ...۴/۳/۱۳۸۰
+ نوشته شده در شنبه بيست و پنجم شهريور 1385ساعت 5:26 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(25);
2 نظر

تبریک
تبریک
یاران همراه
فرارسیدن روز شعر و ادب
را - ضمن تواضع به پیشگاه استاد شهریار (ره) -
به شما فرهیختگان دوستدار شعر و ادب پارسی
تبریک عرض می کنم !
شاد زی
در پناه حق زی !
مولا مدد !

*****
+ نوشته شده در پنجشنبه بيست و سوم شهريور 1385ساعت 5:26 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(24);
یک نظر

انتظار
شعله زاری از :گريه های بی قرار بر نگاهمان می رويد تا در مقدمه انتظار ، آرزوی آمدنت را با فانوس مژگان تزيين کنم !
ای تمام آرزو ؛ مثل آرزوی باران در خشکسالی بدون عدالت !
ای تمام اميد مثل اميد رهايی از تنگناهای نا باورانه ی جهل!
ای تمام انتظار رسيدن به خط پايان، به خط پيروزي، به لحظه های آغازين سپيده ؛ سپيده ای که رستاخيز عدالت را همراه خواهد داشت!
مولا جان !
تويی که دست دعا هر کس، گرفته سوی تماشايت
شبيه آينه می خواهد تو را ،هميشه تماشايی!
تويی که می شکنی آخر ، سکوت سرد شبستان را
و رنگ عاطفه می گيرد ، حضور آن ((يد بيضايی))
مولا جان ! کجاست بهار آمدنت ، تا جاده های سبز تماشا را به تماشا بنشينم!
تو را قسم به دست های خالی سرشار از قنوت!
تو راقسم به چشم های بارانی لبريز از انتظار!
تو را قسم به مويه های غريبانه ی ندبه !
بيا ، تا طعم تلخ رنج ها ،‌با ديدن تو شيرين شوند !
بيا ، تا از تمام لغت نامه ها ، واژه انتظار را خط بزنيم !
بيا ، تا از دست هايت بهار ، از نگاهت زندگی و از حضور ت عدالت بچينیم!
درياب چشم هايی را که از(( فلسطين )) تا ((کشمير )) ، به خاطر عدالت ، به جاده های انتظار خيره مانده اند
درياب دست های تاول زده ای را که از ((سودان )) تا(( آلبانی ))‌، به خاطر لقمه ای نان به کام آتش ميروند!
درياب جهانی را که از ((ايسلند)) تا ((دماغه اميد)) در انتظار عدالت می سوزدو مستکبران ابر جنايت احساساتش را به بازی می گيرند!
درياب شانه های خسته ای را که در طول تاريخ ، زخم های بی شماری را تحمل کرده اند!
تو همان بهار جاودانه ای ..
تو همان عدالت ماندگاری .
تو همان جانشين لايق خداوندی که ((زمين)) در انتظارظهورت ، روز شماری می کند !
درود خدا وند بر تو باد، در هر حالی که هستی و در هر حالی که خواهی بود !
تو را می ستايم تو را که وارث عشق در زمينی و کاينات بر وجود تابناکت
هر سحر گاه سلام می کند
و من قنوت می گیرم
اللهم عجل لولیک الفرج
****
*********
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم شهريور 1385ساعت 19:13 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(23);
2 نظر

یا حسین !
یا حسین
ای جلوه راستین حقیقت در آیینه زمان !
جز تو کیست امیر کشور دل ؟!
امیری که عاشقانش
گریستن بی اختیار را رمزی برای رسیدن به عشق
به وصال می دانند !
و به خدا که قبل از به دنیا آمدن
عاشقت بوده ام !
بی آنکه از ظرفیت این دل برای پذیرفتن عشق تو آگاه باشم .
****
امشب شب تو ست
شب عشق !
شب عشقبازی با آیینه اشک !
شب کربلایی شدن با یادت !
میلادت مبارک سرور من !
اگر تو نبودی زندگی چه بی ارزش بود .
میلادت مبارک سرورمن !
میلادت مبارک !
چقدر شکوهمند است نوکر تو بودن !
تبارک الله ازین ارادت!
چرا به خود نبالم وقتی تو آقا ی منی !
بابی و امی و نفسی لک الفدا یا اباعبدالله !
یا حسین !
*****
*********
+ نوشته شده در دوشنبه ششم شهريور 1385ساعت 0:32 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(22);
نظر بدهید

آفتاب کربلا
هفتمین بند نی نوا
بشنو از نی ، وسعت پژواک را
انعکاس ناله ی افلاک را
هر صدایی را که تنهایی نهفت
نی ، میان نغمه ها ، همواره گفت:
"وسعت فریاد من ، صبحی پرند؟!
وا کن از دل عقده های دردمند
تا ز هفت اقلیم عالم بگذرم
گرد دل تنگی نگیرد ، باورم"
اوج غم هر چند با ناله یکی ست
خاطرات نی ،فقط در ناله نیست!
ریشه ی اندوه نی ، در نینواست
زخمه هایش خاطرات کربلاست
نی نوازانی که عاشق نیستند
عاشق فصل شقایق نیستند
هر چه دل ، صرف ترنم می کنند!
" بند هفتم" را به لب ، گم می کنند
بند هفتم ، در مقام عاشق است
در مقام عاشقان لایق است
بند هفتم ، نغمه ی شور دل است
قصه ی اشک و عبور محمل است
بند هفتم ، نی نوای سینه هاست
گر یه ی آیینه در آیینه هاست
بند هفتم ، یا همان ...بند عجیب!
مانده همواره به روی نی ، غریب!
غربت آباد نوایش ، بند بند
زخمی فصلی سراسر ، دردمند
ریشه ی هر نغمه در نی ، نینواست
نینوا ، اندوه نسل کربلاست
***
اعیاد شعبانیه و سالروز میلاد حضرت سیدالشهدا(ع) مبارک باد !
+ نوشته شده در جمعه سوم شهريور 1385ساعت 11:52 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(21);
یک نظر

دعای عید مبعث
دعای مخصوص امروز عید مبعث :
في الاقبال وفي بعض نسخ المصباح انّه يستحبّ الدّعاء في هذا اليوم بهذا الدّعاء :يا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ، وَضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ، يا مَنْ عَفا وَتَجاوَزَ، اُعْفُ عَنّي وَتَجاوَزْ يا كَريمُ اَللّـهُمَّ وَقَدْ اَكْدَى الطَّلَبُ، وَاَعْيَتِ الْحيلَةُ وَالْمَذْهَبُ، وَدَرَسَتِ الاْمالُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ اِلاّ مِنْكَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَيْكَ مُشْرَعَةً، وَمناهِلَ الرَّجاءِ لَدَيْكَ مُتْرَعَةً، واَبْوابَ الدُّعاءِ لِمَنْ دَعاكَ مُفتَّحَةً، وَالاِسْتِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مُباحَةً، وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِداعيكَ بِمَوْضِعِ اِجابَة، وَللصّارِخِ اِلَيْكَ بِمَرْصَدِ اِغاثَة، وَاَنَّ فِي اللَّهْفِ اِلى جُودِكَ وَالظَّمانِ بِعِدَتِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ، وَمَنْدُوحَةً عَمّا في اَيْدِى الْمُسْتَأثِرينَ، وَاَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلاّ اَنْ تَحْجُبُهُمُ الاَْعْمالُ دُونَكَ، وَقَدْ عَلِمْتُ اَنَّ اَفْضَلَ زادِ الرّاحِلِ اِلَيْكَ عَزْمُ اِرادَة يَخْتارُكَ بِها، وَقَدْ ناجاكَ بِعَزْمِ الاِرادَةِ قَلْبي، وَاَساَلُكَ بِكُلِّ دَعْوَة دَعاكَ بِها راج بَلَّغْتَهُ اَمَلَهُ، اَوْ صارِخ اِلَيْكَ اَغَثْتَ صَرْخَتَهُ، اَوْ مَلْهُوف مَكْرُوب فَرَّجْتَ كَرْبَهُ، اَوْ مُذْنِب خاطِئ غَفَرْتَ لَهُ اَوْ مُعافىً اَتْمَمْتَ نِعْمَتَكَ عَلَيْهِ، اَوْ فَقير اَهْدَيْتَ غِناكَ اِلَيْهِ، وَلِتِلْكَ الَّدعْوَةِ عَلَيْكَ حَقٌّ وَعِنْدَكَ مَنْزِلَةٌ، إِلاّ صَلَّيْتَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَقَضَيْتَ حَوائِجي حَوائِجَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ، وَهـذا رَجَبٌ الْمُرَجَّبُ الْمُكَرَّمُ الَّذي اَكْرَمْتَنا بِهِ اَوَّلُ اَشْهُرِ الْحُرُمِ، اَكْرَمْتَنا بِهِ مِنْ بَيْنِ الاُْمَمِ، يا ذَا الْجُودِ وَالْكَرَمِ، فَنَسْأَلُكَ بِهِ وَبِاسْمِكَ الاَْعْظَمِ الاَْعْظَمِ الاَْعْظَمِ الاَْجَلِّ الاَْكْرَمِ، الَّذي َخَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ في ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ اِلى غَيْرِكَ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَاَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرينَ، وَتَجْعَلَنا مِنَ الْعامِلينَ فيهِ بِطاعَتِكَ، وَالاْمِلينَ فيهِ بِشَفاعَتِكَ، اَللّـهُمَّ وَاهْدِنا اِلى سَواءِ السِّبيلِ، وَاجْعَلْ مَقيلَنا عِنْدَكَ خَيْرَ مَقيل، في ظِلٍّ ظَليل، فَاِنَّكَ حَسْبُنا وَنِعْمَ الوَكيلُ، وَالسَّلامُ عَلى عِبادِهِ المُصْطَفِيْنَ، وَصَلَواتُهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ، اَللّـهُمَّ وَبارِكَ لَنا في يَوْمِنا هَذَا الَّذي فَضَّلْتَهُ، وَبِكَرامَتِكَ جَلَّلْتَهُ، وَبِالْمَنْزِلِ الْعظيمِ الاَْعْلى اَنْزَلْتَهُ، صَلِّ عَلى مَنْ فيهِ اِلى عِبادِكَ اَرْسَلْتَهُ، وَبالَْمحَلِّ الْكَريمِ اَحْلَلْتَهُ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً دائِمَةً تَكُونُ لَكَ شُكْراً وَلنا ذُخراً، وَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا يُسراً، وَاخْتِمْ لَنا بِالسَّعادَةِ اِلى مُنْتَهى آجالِنا، وَقَدْ قَبِلْتَ الْيسيرَ مِنْ اَعْمالِنا، وَبَلَّغْتَنا بِرَحْمَتِكَ اَفْضَلَ آمالِنا، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ وَسَلَّم .أقول : هذا دعاء الامام موسى بن جعفر (عليه السلام) وكان قد دعا به يوم انطلقوا به نحو بغداد وهو اليوم السّابع والعشرون من رجب وهو دعاء مذخور من أدعية رجب .التماس دعا
عیدتان مبارک
*******
+ نوشته شده در سه شنبه سي و يکم مرداد 1385ساعت 16:33 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(20);
2 نظر

عید مبعث مبارک
عید مبعث مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم

اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.
سوره مبارکه علق ( آیه 1-5)
بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، ياد داد.
مبعث پیام آور وحی ، پیامبر نور ورحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد
نام : محمد
لقب : مصطفی
کنیه : ابوالقاسم
نام پدر : عبدالله
نام مادر: آمنه
تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول
مدت امامت : 23 سال
مدت عمر : 63 سال
تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق)

ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس ومونس شد
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منت‏گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( كوهى در شمال مكه ) به عبادت می گذرانید .
آن شب، شب بيست و هفتم رجب بود که محمد درغار حرا مشغول راز و نياز با خالق محبوب بود، صداي خجسته و با صلابتي را شنید که او را امر به خواندن کرد . بعد از سه مرتبه پيامبر نيز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، ياد داد.
آري چه شروع زيبا و کاملي . اين آيات از خواندن، خلقت، کيفيت خلقت، شکر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گويي باور خلقت اگر با علم و دانش عجين شود، انسان را به اوج آگاهي مي رساند.
هنگامي كه از غار پايين مي آمد زير بار عظيم نبوت و خاتميت، به جذبه الوهي عشق بر خود مي لرزيد از اين رو وقتي به خانه رسيد به خديجه كه از دير آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
مرا بپوشان، احساس خستگي و سرما مي كنم!
و چون خديجه علت را جويا شد گفت:
آنچه امشب بر من گذشت بيش از طاقت من بود،‌امشب من به پيامبري برگزيده شدم!
خديجه كه از شادماني سر از پا نمي شناخت، در حالي كه روپوشی پشمي و بلند بر قامت او مي پوشانيد گفت:
من مدتها پيش در انتظار چنين روزي بودم مي دانستم كه تو با ديگران بسيار فرق داري، اينك به پيشگاه خدا شهادت مي دهم كه تو آخرين رسول خدايي و به تو ايمان مي آورم.
پس از آن علي كه در خانه محمد بود با پيامبر بيعت كرد.
بعد از آن پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند که این دعوت از دو جهت حائز اهمیت بود :
1- دعوت اقوام می توانست در شروع کار پشتوانه خوبی باشد واگر آنها دعت پیامبر (ص) را لبيک مي گفتند، شايد کفار مکه جرأت آن همه جسارت را به خود نمي دادند.
2- خانواده و اقوام اولين زير ساختاري است که بايد اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحي خود را زودتر طي کند.
با مطالعه در آيات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبي مشخص مي شود و آن دستيابي مردم به فهم و درک اجتماعي براي اقامه عدل و قسط است. از بين بردن شرک ، احسان به والدين ، وفا به عهد الهي، عدم خيانت به مال يتيم ، اجتناب از همه زشتي ها، ممانعت از آدمي کشي ، صدق و راستي و دوري از دروغ ، ممانعت از فرزندکشي و...

تهیه وتنظیم : فرشته خدائی فر
********************************************************

نظر بدهید

مثنوی عرفان

بسم الله الرحمن الرحیم

از کلیات میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی ، یکی مثنوی عرفان اوست ، که در نوع خود بی نظیر و در دقایق عرفانی بی بدیل است ، در این مثنوی مرزی میان حقیقت و مجاز یا تخیل و واقعیت، ایجاد کرده است و وهم و گمان عقلا را مورد نقد قرار می دهد، که در واقع آنچه ما پنداشته ایم همان است که می باشد، یا نه ؟!
بی خبر نشئه ای کنار شطی
به سر انگشت می کشید خطی
گه ز خطش مربعی می جست
گه مثلث به نقش می پیوست
گاه می زد مخمسی به حواس
گه مسدس شدی جهان قیاس
همچنان در خیال تکرارش
محو می کرد دست بیکارش
روزی از پرده ی جنون خیال
شکلی آمد به معرض تمثال
خط آن شکل تا به مسطر زد
دید شخصی ز آب سر بر زد
اضطرابی فشرد اعضایش
لرزه چون موج در سراپایش
بانگ زد کای ستمگر بیکار
زین خطوطم چه می دهی آزار
هر الف کز خط تو گشته عیان
بر سراپای من شکسته سنان
مرد ابله وقوع این تهدید
اثر شغل پوچ خود فهمید
گردن عجز کرد مایل خم
دست ها چون مژه نهاد به هم
که من از دستگاه بیکاری
دارم اینجا خیال سرخاری
دست بیکار تا نباید سود
فرحتم شغل این عمل فرمود
نیستم مست ناشکیبایی
بعد ازین آن کنم که فرمایی
گفت این نقش محو کن زودش
برد فرمان آنچه فرمودش
چون به حک داد خط به حکم ضرور
گشت آن شخصش از نظر مستور
ساعتی ناگذشته زان تهدید
دلکشی ها به خط کشی گردید
بی تحاشی دوباره زین آهنگ
آرزو چون قلم به خط زد چنگ
نقش کارش نکرده رفع حجاب
که شد آن شخص بی نقاب از آب
گفت باز این چه نقش بندی هاست
سعی باطل نگفتمت که خطاست
خط به حک داد بار دیگر هم
شخص را نیز دید عکس عدم
لیک بیکاری اش نداشت ضرور
همچنان غیر خط کشی منظور
هر گه آن نقش بر زمین می بست
صورت غیبش از کمین می جست
می شدی بی گمان معاینه اش
همچو تمثال پیش آینه اش
بس که از هیبتش هراس کشید
قطع شغل هوس نمود و رمید
این حقیقت طریق افسانه
داشت با آشنا و بیگانه
می کشید آن خیال خواب نظیر
هر کسی را به وهمی از تعبیر
عالمی خنده بر جنونش داشت
قصه ی پوچ سرنگونش داشت
بر زبان ها ثمر شد افسونش
منتشر گشت حرف مجنونش
تا به اسناد قدرت تکسیر
ماجرایش گشود بال صفیر
گفت استاد از آن نوا سازی
زد به افسوس سودن آغازی
کای جنون فطرت آن موکل بود
متعلق بر آن شمایل بود
شخص مظروف بود و تابع ظرف
همچو معنی رهین صورت حرف
گر نمی دادی آن حروف به حک
بود محکومت آن ملک بی شک
گنجی از غیب در کف آوردی
وز بلاهت کلید کم کردی
اگر ادراک رهبرت می بود
آن موکل مسخرت می بود
تا قیامت حصول نقش مراد
داد اقبال قدرتت می داد
ابله از آگهی به خود بالید
باز خط بر کنار شط گردید
مدتی خامه در تلاش شکست
دیگر آن نقش اتفاق نبست
دست می سود و هیچ سود نداشت
شعله ی جسته رنگ دود نداشت
آب شد خشک و بحر ماند ز نم
لفظ گم گشت و رفت معنی هم
پس درین کارخانه ی نیرنگ
دارد اشکال صد هزار آهنگ
دل که عرش بنای قدرت هاست
زین نقوش غریب چهره گشاست
هر که را زین بهار قدرت رنگ
عزم شوقی زند در آینه چنگ
بی تکلف حقیقت اقبال
پرده بر داردش ز علم مثال
زین صفت فطرت سلیمانی
کرد قدرت به خاتم ارزانی
بهر تسخیر عالم اوهام
تقشی آراست از توجه تام
که وحوش و طیور و آب و هوا
همه را یافت تابع ایما
تا نفس داشت حکم ها می راند
رنگ چندین بهار می گرداند
اثر نقش کارها دارد
رنگ بستن بهارها دارد
قدرت نقش تا نمایان شد
اهرمن صورت سلیمان شد
در نفس نغمه هاست بی تکرار
کیست محرم نوای این اسرار
عالمی علم و جهل می خواند
این ورق جز نفس که گرداند.
****
آنچه خواندید یکی از حکایات عارفانه ی بیدل در مثنوی "عرفان" بود
گر چه آثار این شاعر کمی غیر قابل تفسیر به نظر می آید اما می شود با آشنا شدن با معیارهای ادبی – عرفانی بیدل در آثارش پی به اسرار آنها برد.
دوستانی که در زمینه ی آثار منظوم یبدل نقد و نظری دارند به نشانی زیر بفرستند تا در وبلاگ های اینجانب به خصوص وبلاگ "یبدلانه" گنجانده شود:
Saapen@gmail.com
با تشکر و سپاس:
قم – سید علی اصغر موسوی "سعا"
****
******
+ نوشته شده در سه شنبه سيزدهم تير 1385ساعت 18:15 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(17);
7 نظر

نفرت
چقدر می تواند "نفرت" وسعت داشته باشد ؟!
من به وسعت هزار برابر بیشتر از طمع اسراییلی ها (صهیونیزم )
از آنها نفرت دارم !
الا لعنه الله علی القوم الظالمین !
آمین !
+ نوشته شده در يکشنبه يازدهم تير 1385ساعت 2:37 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(16);
یک نظر

عظمت حضرت زهرای مرضیه (س)
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ء
***********
مشابهة الزهراء للنبي صلى الله عليه وسلم

اخرج الإمام احمد في المسند عن انس بن مالك قال : لم يكن احد أشبه برسول الله صلى الله عليه وسلم من الحسن بن علي وفاطمة ، صلوات الله عليهم أجمعين ) .
وروى أبو داود في سننه عن عائشة قالت : ما رأيت أحدا أشبه سمتا ودلا وهديا برسول الله صلى الله عليه وسلم في قيامها وقعودها من فاطمة بنت رسول الله قالت : وكانت إذا دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم قام إليها فقبلها وأجلسها في مجلسه ) .
وفي رواية الحاكم في المستدرك عن عائشة : ما رأيت أحدا أشبه كلاما وحديثا من فاطمة برسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت إذا دخلت عليه رجب بها وقام إليها ، فاخذ بيدها فقبلها وأجلسها في مجلسه ) .
وفي رواية أخري ( للحاكم أيضا ) زيادة ( وكانت هي إذا دخل عليها رسول الله صلى الله عليه وسلم
- ص 157 -
قامت إليه مستقبلة وقبلت يده ) .
وروى البخاري والترمذي عن عائشة انها قالت ( ما رأيت أحدا من الناس كان أشبه بالنبي صلى الله عليه وسلم كلاما، ولا حديثا ولا جلسة من فاطمة ، قالت : وكان النبي صلى الله عليه وسلم إذا رآها أقبلت رحب بها ثم إليها فقبلها ، ثم اخذ بيدها فجاء بها حتى يجلسها في مكانه ، وكانت إذا أتاها النبي صلى الله عليه وسلم رحبت به ثم قامت إليه فقبلته ).

الزهراء بضعة رسول الله صلى الله عليه وسلم
اخرج الإمام مسلم في صحيحه عن المسور بن مخرمة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ( انما فاطمة بضعة مني ، يؤذيني ما آذاها ) .
وفي رواية عن الإمام احمد من حديث المسور بن مخرمة ( فاطمة بضعة مني يقبضني ما يقبضها ، ويبسطني ما يبسطها ) ، وفي صحيح البخاري ( فاطمة بضعة مني ، فمن أغضبها فقد أغضبني ) .
وروى الحاكم في المستدرك عن السور بن مخرمة انه بعث إليه بن حسن يخطب ابنته فقال له : قل له فليلقاني في العتمة قال : فلقيه فحمد الله السور وأثنى عليه ثم قال : أما بعد ايم الله ما من نسب ولا سبب ولا صهر أحب إلي من نسبكم وسببكم وصهركم ، ولكن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : ( فاطمة بضعة مني يقبضني ما يقبضها ، ويبسطني ما يبسطها ، وان الأنساب يوم القيامة تنقطع غير نسبي وسببي وصهري ، وعندك ابنتها ، ولو زوجتك لقبضها ذلك ، فانطلق عاذرا له ) .
وفي رواية للإمام احمد ( فاطمة بضعة مني ، يقبضني ما يقبضها ، ويبسطني ما يبسطها ، وان الأنساب تنقطع يوم القيامة ، غير نسبي وسببي وصهري ) .
واخرج مسلم في صحيحه ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : ( إنما فاطمة بضعة مني يريبني ما رابها ، ويؤذيني ما إذاها ) .
وروى الترمذي في الجامع الصحيح ( إنما فاطمة بضعة مني ، يؤذيني ما إذاها ، وينصبني ما انصبها ) .
وعن مجاهد قال : خرج النبي صلى الله عليه وسلم وهو آخذ بيد فاطمة ، فقال : من عرف هذه عرفها ، ومن لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد ، وهي بضعة مني ، وهي قلبي ، وروحي التي بين جنبي ، فمن آذاها فقد آذاني ، ومن آذاني فقد آذى الله تعالى ) ، هذا ولما اقسم ( أبو لبابة )
- ص 158 -
عندما ربط نفسه في المسجد ، الا يحله احد الا رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاءت فاطمة لتحله فأبى ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم انما فاطمة بضعة مني ، فحلته .
يقول السهيلي في الروض الانف بعد ذلك ، فصلى الله عليه ، وعلى فاطمة ، فهذا حديث يدل ان من سبها فقد كفر ، وان من صلى عليها ، فقد صلى على أبيها ، صلى الله عليه وسلم .

الزهراء أحب الناس إلى النبي صلى الله عليه وسلم
اخرج الطبراني في الأوسط عن أبي هريرة قال ، قال علي : ( يا رسول الله ، أينا أحب إليك ، أنا أم فاطمة ، قال صلى الله عليه وسلم فاطمة أحب إلى منك ، وأنت اعز علي منها ) .
وروى ابن عبد البر في الاستيعاب سئلت عائشة ، رضي الله عنها ، أي الناس كان أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم قالت : ( فاطمة ، قيل فمن الرجال ، قالت زوجها إذ كان ما علمه ، صواما قواما ) .
وروى الحاكم في في المستدرك ، وصححه بسنده عن جميع بن عمير، قال : دخلت مع أمي على عائشة ، فسمعتها من وراء الحجاب ، وهي تسألها عن علي ، فقالت : ( تسألينني عن رجل ، والله ما اعلم رجلا كان أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم من علي ، ولا في الأرض امرأة كانت أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم من فاطمة ).
وروى الحاكم في المستدرك عن عمر انه دخل على فاطمة ، رضي الله عنها ، فقال : ( يا فاطمة والله ما رأيت أحدا أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منك ، والله ما كان احد من الناس بعد ابكي صلى الله عليه وسلم أحب إلي منك ) .
وروى عن عائشة ، رضي الله عنها ، قالت ، قلت يا رسول الله ، مالك إذا قبلت فاطمة جعلت لسانك في فيها مانك تريد ان تلعقها عسلا ، فقال صلى الله عليه وسلم : انه لما اسري بي أدخلني جبريل الجنة فناولني تفاحة فأكلتها ، فكلما اشتقت إلى تلك التفاحة قبلت فاطمة فأصبت من رائحتها رائحة تلك التفاحة ) .
وروى المحب الطبري في ( ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى ) عن أسامة بن زيد عن علي قال قلت : يا رسول الله ، أي اهلك أحب إليك ، قال صلى الله عليه وسلم فاطمة بنت محمد ) .
وروى ابن عساكر عن علي عن النبي صلى الله عليه وسلم انه قال : ( أحب أهلي إلي فاطمة ) .
- ص 159 -
وروى الحاكم في المستدرك بسنده عن أبي ثعلبة الخشني قال : ( كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا رجع من سفر أو غزاة ، أتى المسجد فصلى ركعتين ، ثم ثنى بفاطمة ، ثم يأتي أزواجه ) .
وعن ابن عمر بسنده انه قال ( ان النبي صلى الله عيه وسلم كان إذا سافر كان آخر الناس عهدا به فاطمة ، وإذا قدم من سفر كان أول من الناس به عهدا فاطمة رضي الله تعالى عنها ) .
وروى المحب الطبري في الذخائر عن ثوبان انه قال ( كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا سافر ، آخر عهده إتيان فاطمة ، وأول من يدخل عليه إذا قدم فاطمة ، عليها السلام ) .
وروى الطبراني والهيثمي عن ابن عباس قال : ( دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم على علي وفاطمة وهما يضحكان فلما رأيا النبي سكتا ، فقال لهما النبي صلى الله عليه وسلم مالكما ، كنتما تضحكان فلما رأيتماني سكتا ، فبادرت فاطمة فقالت : بابي أنت يا رسول الله ، قال هذا ( مشيرة إلى علي ) أنا أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منك ، فقلت : بل أنا أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منك ، فتبسم رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال يا بنية رقة الولد ، وعلي اعز علي منك )
*****
من شبکه الشیعه العالمیه :
http://shiaweb.org

****
السلام عليكِ أيتها الشهيدة المظلومة ، السلام عليك يا بنت رسول الله يا فاطمة الزهراء يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقكِ فوجدكِ لما امتحنك صابرة
اعظم الله اجورنا واجورکم
یا مولانا المهدی (عج)
*********
*****************
+ نوشته شده در پنجشنبه هشتم تير 1385ساعت 1:7 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(15);
4 نظر

صبر جمیل فاطمه(س)
امان از جدایی !
امان از بغض های شبانه ی بقیع !
امان از بغض هایی که خاموش ست؛
امان از داغی که در دل زینب (س) است چگونه سر به شانه ی تنهایی نگذارد کسی که از هستی خویش جدا شده است؟!
چگونه ناله نکند آن که امانت بی دلیل الهی را شکسته بال و حزین، به آسمان سپرده است؟!
چگونه به تعزیت ننشیند آنکه صبر جمیل فاطمه (س) را در کبود ترین لحظه ها به تماشا نشسته و عاشقانه به شکیبایی مقدس زهرا(س) ، ایمان آورده است؟!
این شانه های خیبر شکن کیست که از سنگینی اشک ها خم شده است ؟!
این دست های صاحب ذوالفقار مگر نیست که از شدت درد می لرزد ؟!
این زبان آتشین خطبه ها نیست که بغض، مجال آه از گلویش گرفته است؟!
با کدامین چکامه ، این مرثیه را بسرایم که سیل اشک ، هستی مدینه را به یغما نبرد؟!
با کدامین نوحه به تعزیت بنشینم که زمین، گریه های آسمان را تاب آورد؟
بانو! ای مادر احساس های سبز ، ای تبلور عصمت ، بانوی آب و آیینه و ای شرافت آدمی در خاک و افلاک!
اگر برکت دست هایت نبود آسمان، ما را ریزه خوار کدامین "دستاس " می کرد تا با گفتن "یا زهرا(س)" تلخی تمام درد ها را به شیرینی درمان بسپارم.
یا زهرا(س) ، ای آینه لطافت هستی در ضمیر خاک.

**

خورشید، وضو گرفته از راه می رسد. مجال شب، به مناجات کهکشان سپرده شده است و مجال روز، به دعای خورشید؛ خورشیدی که هر روز ، شاهد زشتی و زیبایی مخلوقات است؛ زیبایی کودکان خانه ی زهرا(س) و زشتی دست هایی که آتش به همراه دارند.
خورشید، شرمناک از روی محجوب علی ست ؛ شرمگین خیبر شکنی که به پیامبر قول داده است برابر تمام غم های عالم شکیبایی کند؛ حتی مصیبت زهرا(س) !
خورشید، هر روز به نیابت از شیعیان به تربت پنهان زهرا(س) سلام می کند و گرمای حضور خویش را از آستان کبریایی او می طلبد.
سلام بر تو ای دختر عواطف نبوی (ص)، مهربانترین بانو، یگانه ی هر دو گیتی !
بانو ! نامت بلند در نهانخانه ی تمام گنبد ها؛ نامت به شکوه در زلال تمام آب ها و آیینه ها ؛ داغت را بهانه ای جز زلال اشک ها نیست!
تربت پنهان تو را باید در سودای دل به جستجو پرداخت که عصمت عارفانه ی تو تنها در زلال عاشقانه دل هویدا می شود و بس!
زیارتگاه تو ؛ پاک ترین نقطه از دل مومنان است که با التجا به نامت تمامی دردهای بی درمان را درمان می بخشد و زلال معرفتت با گفتن " یا زهرا(س)" ، بر نگاه ها جاری می شود .
چه دردناک است یاد آوری شهادت تو! چه جانکاه است غربت تو !
بانو! تو را به غربت بقیع، یاورمان باش در مصایب دنیا!

***


+ نوشته شده در شنبه بيست و هفتم خرداد 1385ساعت 23:25 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(14);
2 نظر


قامت صبر
؛؛آه بر خاست برافلاک که آیینه شکست؛؛قامت صبر؛ زدلواپسی سینه ؛ شکست از همان روز؛ خزان شعله غم را افروخت رنگ در ساحت دیرینه ی سبزینه شکست از همان روز؛ به دنبال غروبی غمگین اشک د ر پلک به خون خفته ی آدینه شکست از همان روز فقط هیزم دل ها غم شد کعبه را آتش شک ؛ ُحرمت دیرینه شکستآتش از خاطره ی سینه خجالت دارد !بس که در موج نگاهش ؛ دل آیینه شکست د رنگاه سه نفرُ؛ آه ؛ که تنها سه نفر ؟!قامت صبر علی (ع) در حرم سینه شکست ****مصرع اول از : استاد محمد علی مجاهدی ***۱۳۷۸---قم -- سیدعلی اصغر موسوی
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد 1385ساعت 13:29 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(13);
3 نظر

یافاطمه الزهرا (س)
مدینه غربت شب را چه زود پنهان کرد

همین که چشم علی (ع) را ، ستاره باران کرد

نهاد دست بلا ، زخم خاطری بر دل

که تا ابد نشود با سکوت ، درمان کرد

***

بلور باور مردم گرفت ، رنگ غبار

و کفر هم به غلط وارگیش اذعان کرد

حرامیان ثناگو به سجده رو کردند

هوس ، کنار وضو ، خیس ، دست شیطان کرد

چنان به جانب منبر خزید ، ((ابن الوقت))

که آسمان ز تعجب ستاره پنهان کرد

؛ سقیفه ؛ رنگ وقاحت به دست ها بگذاشت

حنای ؛سامریان ؛ صحبت از خدایان کرد

شکست حرمت آیینه را غبار سکوت

دوبار ه نفی تماشا غروب زندان کرد

****

چه مردمان پلیدی که ((آب)) را کشتند!

و((آتش)) از هدفش ادعای ایمان ، کرد


****
۱۳۷۶ - قم
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد 1385ساعت 1:34 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(12);
نظر بدهید

محرم دل


هر که شد محرم دل ، در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست ، در انکار بماند !
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم خرداد 1385ساعت 3:1 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(11);
نظر بدهید

فریادگر آزادی
سکوت

کم کم همانند عنکبوتی هولناک

به تابیدن تار خویش

مشغول بود!

و شهر، روستا

خوشحالی اش را با عرض و طول

کراوات ها می سنجید!

و یکی از شاه بودن

خوشحال!

فریادی سکوت سرد شبستان را

شکست

و نخستین شمع

به نا م " آزادی "

روشن شد!
و امروز جهان به فریادی

بس " رساتر "

و شمع هایی بس "نورانی تر"

نیاز دارد

تا پیام آور عدالت و آزادی باشد!

***

یاد فریادگر عزت و آزادی

بخیر
رحمة الله علیه


+ نوشته شده در شنبه سيزدهم خرداد 1385ساعت 13:6 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(10);
نظر بدهید

سلام
سلام !
از حسن نظر شما بزرگواران
بی نهایت ممنونم !
***
******
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم خرداد 1385ساعت 13:37 توسط سید علی اصغر موسوی

به بهانه روز تولد چهل سالگی ام
***

آغازی به نام "" چهل سالگی ""
آغاز روزی که برای خودت
بیشتر از پدر و مادر و زن و فرزند مهم تر است .
"روز تولد " !
روز تولدی که به تو بودن بخشید !
صاحب نام و شناسنامه شدی !
گریستن و خندیدن آموختی !
نوازش دیدن و تنبیه شدن !
بالیدن و عاشق شدن !
شکست و اندوه !
و زندگی با کسی که عاشقش نیستی !
....و آنگاه تنها میزبان اندوه هایت :
شعر !
شعر !
و بازهم شعر !

**

چهل سال بیش رفت که من لاف میزنم
کز چاکران پیر مغان ، کمترین منم !

هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش
ساغر تهی نشد ، ز می صاف روشنم

از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته ، صدر مصطبه ها بود ، مسکنم

در شان من به درد کشی ، ظن بد مبر !
کآلوده گشت جامه ، ولی پاک دامنم

شهباز دست پادشهم ، این چه حالت ست
کز یاد برده اند ، هوای نشیمنم ؟!

حیف است بلبلی چو من ، اکنون درین قفس !
با این لسان عذب ، که خامش چو سوسنم ...


** ( حضرت خواجه –ره - )



*****
آغازین روزهای خرداد ماه سال 1345 (دومین روز )

در روستای "چهارحد " از توابع بخش خرقان ساوه

به دنیا آمدم . خانواده ام روحانی و از سادات "ورچند"

به شمار می آمدند . چهارحد طبیعتی دارد همانند

"دشت مغان " بهارش سبز و دلپسند است .

و از" سه" سالگی به شهر مقدس "قم " نقل مکان کردیم .

البته تابستان هارا بازهم به روستا چهارحد بازمی گشتیم

چون تابستان های قم بی شباهت به "جهنم " بنودند !

(گرچه بنابه حدیث معصومین (ع) یکی از درب های بهشت از قم باز می شود )

تحصیلات و بالیدن از کودکی به نوجوانی واز نوجوانی به جوانی ،

همگی در این دو کان مغایر هم صورت گرفت

"تا اینکه سال 1362 که به خدمت نیروی هوایی در آمدم.

سال 1364 به " جزیره خارک " منتقل شدم

و جای سومی را تجربه کردم که مسیر زندگی ام را به سوی ادبیات (شعر) و

جدی گرفتن آن گشود !

و از خزانی روزهای پاییز سال 1364 تا کنون تنها بهانه برای زیستن ،

همین همنشینی با "حضرت شعر " بوده است !

از آغازین روزهای بهار سال 1358 که جمعه ها برای درختکاری به

روستا های کویری قم می رفتیم تا شب های همان سال ها که با

اسلحه نیمه اتوماتیک "" ام1 "" به گشت می رفتیم ، از سال های جنگ

(( که هنوز هم 70 در صد تنم را در آتش حساسیت هایش می سوزاند

و مجبورم به علت نداشتن دفترچه بیمه خدمات درمانی مبالغ قابل توجهی را

برای درمان مزمن آن خرج کنم ))

تا امروزکه علم "تعهد در ادبیات " را به دوش می کشم !


وبرای سفارش کار و نوشتن مقاله ای

به هر" نامرد" رو میزنم ،

تنها و تنها علتش در خاکی بوده که طبیعت زیبای آن


(( نه دزدی یادم داده نه فریب مردم و نه برای

ریاست ، نه پا بر شانه کسی گذاشتن را ))


طبیعت دودمانم وطبیعت روستا "مرامی " را یادم داد


که(به خاطر خودم و موقعیت شغلی خودم) هیچ کس را فدا نکنم !

**

از ایرانی بودن :" فقرش " به من رسیده !


از مسلمان بودن : " تکلیفش " !


و از شاعر بودن : بیگاری اش !!


***


حاشا به کرمت مملکت ! حاشا !!!


چگونه فرزندان" فریب و ریا" را به "صداقت پیشگان" ترجیح می دهی !


حاشا به کرمت ! ای خاک زیبا ، ای اندوه تنهایی ناصر خسرو !


زخم ناسور سهراب ! غم حافظ ! زهر تیشه فرهاد !


کدامین نامردمی هایت را بشمارم:کجاست امیر کبیر ؟!

کجاست فرخی یزدی ؟!

کجاست حنجره سرخ شعر ؟! کجاست پژواک فریاد من ؟!!!

چه کسی گفته که مهمان نوازی ؟! مهمان نوازی ات در تاریخ

تنها برای چشم آبی ها دلپسند بوده و بس !

***


...و اینک چهلمین سالی که باید چهل "شمع " را بر مزار آرزوهایم روشن نساخته، فرو بنشانم !



دعا کنید این پاک باخته را


که نه" تنعمی " از دنیا گرفت


و نه " نصیبی " از آخرت خواهد داشت !


الهی که همگان "سه چهل سال " از زندگی نصیب ببرند و شما نیز !

یا علی مدد !




+ نوشته شده در سه شنبه دوم خرداد 1385ساعت 0:9 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(8);
14 نظر

سرمه خواب
عکس خورشید در این آینه زندانی نیست
هر چه گفتیم بگو ، صحبت حیرانی ، نیست ؟ !

تو در آن برزخ گیسو ، به سیاهی خرسند
من به دنبال سحرگاه ، که زندانی نیست

نقطه چین است جواب سخنم ، این آژنگ
از همان جنس که پیوسته ، نمی دانی ،نیست !

پیری حوصله را ، فصل سکوتت آورد
جنگ دیوار ودر اینجا ، به غزل خوانی نیست

وقت تنگ است و فراسو ، خطری بی پایان
ترس این قافله از برف زمستانی نیست !

سرمه ی خواب ، مبین چشم به یلدا دارد
صبح ، در پنجره خمیازه ی پنهانی نیست !

با الفبا ، سخن عشق ، میاموز به من
آخر این پیر ، همان طفل دبستانی نیست

((سر زلف تو نباشد ، سر زلفی دیگر
از برای دل ما ، قحط پریشانی نیست)) *۱

**
*۱ بیت از صائب تبریزی (ره)
**
***

۱۳۸۰
+ نوشته شده در دوشنبه يکم خرداد 1385ساعت 12:50 توسط سید علی اصغر موسوی
GetBC(7);
نظر بدهید
سید علی اصغر موسوی هستم متولد 2/3/1345 در روستای "چهارحد" بخش خرقان ساوه .در "قم" بالیده و حدود 21 سال در وادی ادبیات (شعر) به سیر وسلوک پرداخته ام . به مدت 11سال نظامی (نهاجا) بودم ودر آنجا بعنوان شاعر گروه پدافند هوایی تهران در مناسبت های مختلف شعر خوانی می کردم .یکی دو سالی هم " مدیر "انجمن بسیجیان اهل قلم قم بودم . گرایشم در شعر بیشتر غزلسرایی بوده و از سال 80 به بعد بیشتر نویسندگی می کنم تا شاعری!وبلاگ های متعددی دارم در موضوعات مختلف ادبی- آیینی و به ارتباطات سالم" اینترنتی" احترام می گذارم . اهل تحقیق و نقد (در ادبیات کهن و معاصر، با گرایش مذهبی ) بوده و دستی هم در "طنز " دارم . عشق (از نوع آسمانیش) را بیشتر دوست می دارم واین وبلاگ را با نام تخلص خود (سعا) ایجاد کرده ام برای آشنایی بیشتر دوستان با بنده. توفیق رفیق راه جملگی تان .××××نه نیازم به خرابات ، نه دیر است و حرمهر کجا نام "علی" برده شود ، نور آنجاست ! یا علی مدد !